دیروز، همه مشکلات جقدر دور به نظر می رسید حالا، مثل اینکه همه آنها آمده اند تا همیشه بمانند آه، گذشته، تو را باور دارم ناگهان، حتی دیگر نیمی از آنچه بودم هم، نیستم گویی سایه ای بر بالای سرم ایستاده آه که من فقط به دیروز {گذشته ها} اطمینان دارم | Yesterday, all my troubles seemed so far away Now it looks as though they're here to stay Oh, I believe in yesterday
Suddenly, I'm not half the man i used to be There's a shadow hanging over me Oh, yesterday came suddenly |